*سرزمین پری ها*

جغله های باادب

 سلام  بچه ها ی عزیز حالتان خوب است من می خواهم بچه های باادب را به شما معرفی کنم                      خودتان مشا هده کردید ان قدر با ادب تمیز بودن که نگووووووووووووووووووو      ...
26 شهريور 1390

نقاشی های کودکانه

ؤ       بچه ها این نقاشی ها را دوستانتان برای ما ایمیل کردند شما هم می توانیدبرای مانقاشی هایتان را ایمیل کنید OSTRICHIR@YAHOO.COM   ...
26 شهريور 1390

شعر وسرود

       شعر     کفشدوزک کوچولو   حسابی غصه داره   چون که برای دوختن   دیگه کفشی نداره   سوزنشو گذاشته   کنار گل تو باغچه   کاشکی براش بیارن   یه لنگه کفش کهنه   نخهاشو قیچی کرده   تا که باشه آماده   وقتی کفشی نداره   نخها چه سودی داره   از اون دورا میادش   انگار صدای خش خش   داره میاد هزارپا   با یه بخچه رو دوشش   تو بخچه اش گذاشته   هزار تا کفش پاره   حالا دیگه کفشدوزک &nbs...
26 شهريور 1390

قصه

  قصه :   يكي بود يكي نبود غير از خدا هيچكس نبود لانه ي آقا كلاغه و خانم كلاغه توي دهكده ي كلاغها روي يك درخت سپیدار بود. آنها سه تا بچه داشتند. اسم بچه هايشان سياه پر ، نوك سياه و مشكي بود. وقتي بچه ها كمي بزرگ شدند، آقا و خانم كلاغ به آنها پرواز كردن ياد دادند. بچه كلاغها هر روز از لانه بيرون مي آمدند و همراه پدر و مادرشان به گردش مي رفتند.  يك روز همه ي آنها در يك پارك دور حوض نشسته بودند و آب مي خوردند كه چندتا پسربچه ي شيطان آنها را ديدند و با تير و كمان به سويشان سنگ انداختند. كلاغها ترسيدند و فرار كردند ؛ اما يكي از سنگها به بال مشكي خورد و او حسابي ترسيد. تا آمد فرار كند ، سنگ ديگري به سرش خ...
26 شهريور 1390

شعر وسرود

 پروانه رنگ رنگ زیبا    باز آمده ای به خانه ما پروانه رنگ رنگ زیبا    باز آمده ای به خانه ما بر گو شه پنجره نشینی تا باغ قشنگ را ببینی بر گو شه پنجره نشینی تا باغ قشنگ را ببینی مهمان قشنگ رنگ رنگم همبازی کوچک قشنگم امروز که غنچه های زیبا لبخند زده به صورت ما امروز که غنچه های زیبا لبخند زده به صورت ما امروز که غنچه های زیبا لبخند زده به صورت ما من می کنم این درچه را باز پروانه من درآ به پرواز  ...
26 شهريور 1390

مادرانه

  لالایی کودکانه لالالالا گل پونه بابات رفته در خونه لالالالا گلم باشي هميشه در برم باشي لالالالا گل آلو درخت سيب و زرد آلو لالالالا گلي دارم به گاچو بلبلي دارم لالالالا گل خشخاش بابات رفته خدا همراش لالالالا گل زيره بابات دستاش به زنجيره لالالالا گلم لالا بخواب اي بلبلم لالا لالالالا گل لاله دوست داریم من وعمه لالالالا گل دشتي همه رفتن تو برگشتي خداوندا تو پيرش كن خط قرآن نصيبش كن لالالالاگلم باشي بزرگ شي همدمم باشي كلام الله تو پيرش كن زيارتها نصيبش كن لالالالاگل زردم نبينم داغ فرزندم خداوندا تو ستاري همه خوابن تو بيداري به حق خواب و بيداري عزيز م را نگه داري لالالالاگل خشخاش بابات رفته خدا همراش بابات رفت...
26 شهريور 1390

قصه

 خرس ها وگربها در زمان های قدیم ، خروس ها سرور و رئیس گربه ها بودند و گربه ها به خاطر تاج قرمزی که روی سر خروس ها بود ، از آنها می ترسیدند و فرمان هایشان را اطاعت میکردند ! همیشه خروسها گربه ها را تهدید میکردند و به آنها می گفتند : اگر دستورات ما را اجراء‌ نکنید با آتشی که روی سرمان داریم ، خانه هایتان را آتش می زنیم !   هر لحظه ، ترس از خروس ها ، در وجود گربه ها بیشتر و بیشتر می شد ، تا اینکه یک شب ، آتش چراغ خانه گربه ها خاموش شد و نمی دانستند چکار کنند !   یکی از بچه گربه ها فکری به ذهنش رسید ، به پدرش گفت : « من به قلعه‌ خروس ها می روم و از آنها خواهش می کنم کمی آتش به من بدهند ! م...
26 شهريور 1390