*سرزمین پری ها*

داستان کودکانه

1391/11/26 15:14
نویسنده : زهرا چگینی
1,633 بازدید
اشتراک گذاری

لجبازی مینا کوچولو

لجبازی مینا کوچولو

من نیلوفر هستم. اسم دوست من میناست. خانه ی ما نزدیک خانه ی دوستم میناست. مامان من و مینا باهم دوستند. من و مینا بعضی وقت ها به خانه ی هم می رویم و با هم بازی می کنیم.

اما بعضی وقت ها  به زور اسباب بازی هایم را از من می گیرد و اگرهم بهش ندهم، داد می زند و گریه می کند.

تازه یک روز که تولدم بود، مامانم بیشتر دوستانم رو دعوت کرد، مینا هم بود. وقتی دوستانم کادوها را به مندادند، مینا رفت پیش مامانش و گریه کرد و گفت منم یه عالمه کادو می خوام و مامان مینا خیلی از کارش ناراحت شد.

یک بار هم که من و مینا با مامانامون داشتیم می رفتیم پارک، توی راه مینا یک توپ خوشگل دید و به مادرش گفت: اینو برام بخر.

 

لجبازی مینا کوچولو

مامان مینا گفت: تو که توپ داری! مینا یک دفعه داد زد که این رنگیشو ندارم. از همینا می خوام. یالله برام بخر! همه ی ما از کار مینا نارحت شدیم و خجالت کشیدیم.

به نظر شما کار مینا درسته؟ آیا شما کوچولوها دوست دارید جای مینا باشید؟

 

من که فکر نمی کنم. چون شما بچه ها همه خوب و مودب هستید و هیچ وقت نمی خواهید ماماناتون رو ناراحت کنید.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان ثنا و ثمین
19 آذر 90 15:30
سلام.مرحبا .ابتکار جالبیه.ثنای من عاشق داستان و شعر و لطیفه ست.استفاده کردیمراستی میشه بگید اهل کجائید؟ظاهرا هم استانی هستیم!ازفامیلیتون حدس زدم


سلام من زهرا چگینی 11 ساله از تهرانم ولی الن ساکن قم هستیم واصالتا لرستانی ام